بخواب ای نو گل پژمان و پرپر
بخواب ای غنچۀ افسرده اصغر
بخواب آسوده اندر دامن خاک
ندیده دامن پر مهر مادر
بخواب و خواب راحت کن شب و روز
که خاموش است صحرا بار دیگر
نمی آید صدای تیر و شمشیر
نه دیگر نعرۀ الله اکبر
همه افتاده در خوابند خاموش
توئی صحرا و چندین نعش بی سر
نترس ای کودک شش ماهۀ من
که این جا خفته هم قاسم هم اکبر
مگر باز از عطش می سوزی ای گل؟
که از خون گلو لب می کنی تر
که با تیر سه شعبه کرده صیدت؟
بسوزد جان آن صیاد کافر
خدایا بشکند آن دست گلچین
که کرد این غنچه را نشکفته پرپر
شاعر: حبیب الله چایچیان(حسان)
تاریخ: جمعه 5 دی 1393برچسب:بخواب ای نو گل پژمان و پرپر بخواب ای غنچۀ افسرده اصغر,
ارسال توسط سید رضی حسینیان
آخرین مطالب